PDF نسخه کامل رمان غبار الماس از شادی موسوی در 4704صفحه

دسته بندي : کالاهای دیجیتال » رمان، شعر و داستان

PDF نسخه کامل رمان غبار الماس

  نویسنده  شادی موسوی

تعداد صفحه 4704صفحه 

ژانر عاشقانه 

خلاصه رمان : 

من نوه‌ی جهانگیرخان فرهمند، رئیس کارخانه‌ی نساجی معروف را به دنیا آورده بودم. اما هیچکس اطلاعی نداشت! تا اینکه دست سرنوشت پدر و دختر را مقابل هم قرار داد. او نباید می‌فهمید رزا دختر اوست، اما شباهت دخترم با او غیر قابل انکار است! دختر چهار ساله ام دل و دین پدرش را برد و قلبش را تسخیر کرد! محمد فرهمند! شاید دل دخترم را برده باشد اما من هرگز دیگر به او شانس دوباره ای نخواهم داد! این عشق را خودم با دست خودم به خاک سپردم.

 

قسمتی از داستان غبار الماس:

نگاهش می‌کنم و وقتی زبانش امید به من تزریق می‌کند و چشمان پر مهرش از نگرانی می‌لرزند، گویی که قدرت به وجودم بر می‌گردد. که گذشته را فراموش کنم که اگر اینجام فقط و فقط برای هدفم آمده ام. افسار نگاهم را دلم را دستم را می‌کشم تا مبادا دو دو بزنند مبادا بلرزند مبادا نوازش

بخواهند و طلبش کنند. سرم را بلند می‌کنم و با نفس عمیقی قدم داخل اتاقش می‌گذارم به محض حضورمان از جا بلند می‌شود. قدمی به سمتمان بر می‌دارد که به قدم دوم نرسیده سرجایش خشک می‌شود. نگاهش را بین منو مهشید میگرداند و بعد روی من ثابت می‌شود. زمان متوقف می‌شود چشمانش

را می‌جویم چرا که در این نگاه من آرزوهایم را می‌دیدم یک زمان هایی.. زمان هایی نه خیلی دور من تمامیتم را به پایش ریخته بودم آن زمانی که فکر می‌کردم که مردی و مردانگی درون چشمان محجوبش خلاصه شده است. وقتی که برای اولین بار در تمام زندگی ام طعم حمایت های مردانه را به من

بی سایه‌ی سر چشانده بود. وقتی که برای منه ندیده و نشناخته یقه پاره کرد و تمام کوچه را روی سرش گذاشته بود وقتی که… تمام نمی‌شود طومار نداشته های منی که تمامش را در او یافته بودم زمان‌های نه خیلی دوری که سخت گذشت اما گذشت، حالا هم بگذریم

دسته بندی: کالاهای دیجیتال » رمان، شعر و داستان

تعداد مشاهده: 24 مشاهده

فرمت فایل دانلودی:

فرمت فایل اصلی: PDF

تعداد صفحات: 4704

حجم فایل:8,323 کیلوبایت

 قیمت: 25,000 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.   پرداخت و دریافت فایل